(: من گاهی شاد، گاهی غمگین

ممکنه نوشته ها ی خودم نباشه،
تاجایی که امکان داشته باشه نوشته ها با منبع ذکر میشه،
من فقط می نویسمشون ممکنه حقایقی از دنیای اطرافم و آدم های اطرافم باشه، و مربوط به خودم و مخاطب های زندگیم نباشه، بنابراین بدونِ قضاوت و پیش داوری خواننده باشید .
با تچکر :)

* تاسیس وبلاگ برای ششمین بآر :/
1390

منوی بلاگ
بایگانی


این روزا داره به بدترین شکل ممکن اش میگذره..

کآش خدا نگآم کنه..

-___-


#ناراحتی هاش


۱ نظر ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۷
مـ ـن


95 به هر شکلی خواس میمون بودنشو نشون بده،،

از فروردین پرید به زمستون..

از اردیبهشت پرید به تابستون..

خدا به خیر کنه تا آخر سال رو.. :|


#95


۱ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۵۰
مـ ـن


بلآگفا نخواست مارو..، زور که نبود..

ما هم جآیی که مارو نخوان نمی مونیم..

این شد که تموم خاطرت گذشته رو دادیم دسته باد

و اومدیم که اینجا بمونیم.. :)

امید به روزهآی خوب.. 💙


۵ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۶
مـ ـن


لیوانه آبم سرد و‌ گرم کنی ترک برمیداره و میشکنه، چه برسه به دله آدمیزاد ..


هفتم اردیبهشت_95

#شهرزاد_دیالوگ_انسانم آرزوست


۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۲
مـ ـن


دیگه طوری شده که خانواده ها هم نیاز نیس

قبل ازدواج همو ببینن. به لطف اینستا و تلگرام 

مامان و بابا همتونو دیدیم :/


* روز همه تون خجسته :) 🌸


یکم اردیبهشت_95

#روز پدر


۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۰
مـ ـن


اون لحظه ایی که عروسی یوزارسیف بود و زلیخا چنگ میزد.. ،، همونجآ  -___-


* چنگ : گونه‌ای ساز زهی باستانی است.

تو ویکی پدیا هم اطلاعت جالبی ازش موجوده.


بیست و ششم فروردین_95

#آی فیلم_وحشی بافقی


۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۸
مـ ـن


ما معمولی هآ درد و دلامونو با ظرف ها داریم، همون موقع که دستکش به دست رو‌به رو دیوار وامیستیم ظرف میشوریم و‌زمزمه میکنیم..


+ از اتاق فرمآن اشاره میکنن امشب شب آرزو هاست.. :)

امیدوارم آرزوی هر کسی هستید،

و هر آرزویی دارید بغلتون، همین گوشه بازوتون داشته باشیدش 


شآد باشید :)


بیست و ششم فروردین_95

#شب آرزوها

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۵
مـ ـن


اونجایی که سیاوش قمیشی عزیز میگه :

« چشمای منتظر به پیج جاده.. »

شما عزیزان شک نداشته باشید همانند بنده

بعد از 8 ساعته کاری در ایستگاه اتوبوس سر به سمته پیچ اومدنه اتوبوس، خسته و درمونده چشم انتظار اتوبوس بوده ..

والاع موضوع شعر و آهنگ اصن عشقی نبوده که.. 

:|


بیست و دوم فروردین_95

#موزیک خوب_سیاوش قمیشی


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۳
مـ ـن

گفته بودم به تو این بار 

« شمآ » یادت هست ؟

معنیِ « تو » شدنت

را به « شمآ » میفهمی ؟؟


* کلی حرف توش هس :)


نوزدهم فروردین_95

#علی نیاکوئی لنگرودی


۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۰
مـ ـن


اینایی که آخر داستان میگن :


اکی بای. متاسفم برای خودمُ فلآن..

بعد چهل خط در مورد علت تاسفشون میگن..


اینم یه نوع تلآش واسه درست کردنه رابطه اس..

حواستون باشه :)


شانزدهم فروردین_95

#شوک پایانی_نکته


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۲۷
مـ ـن

کجآ میری ؟

هرجآ که دلبــ💙ــر خونه داره ! :)

* روز همه تون خجسته :) 💙


یازدهم فروردین_95

#دلبرک جان مآدر_دیالوگ


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۲۵
مـ ـن


چشمانِ او ارتش ناپلئون ..

من دخترِ سبزه مشرقی ..


ینی تا این حد بی ربط بودیم بهم :|


نهم فروردین_95


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۵
مـ ـن


تو زندگی به یه جآیی میرسی که میبینی خیلی راحت میتونی از کوچک ترین تا بزرگ ترین چیزی که حس کنی حتی میتونی دوسش داشته باشی دل بکنی و بری..


بقیه بهش میگن غرور تکبر خودخواهی.. و..

من میگم ته زندگی..

:)


چهارم فروردین_95


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۳
مـ ـن

 من در غبارِ خآطره ها گم ،

تو در نقابِ منظره هآیی ،

او منتظر کنارِ درختآن ،

لعنت به این هوایِ سه تآیی..


بیست و هفتم اسفند_95

#احسان افشاری_رادیو چهرازی


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۱
مـ ـن


حقیقتا شـ ـعور و شـ ـخصیت،، از تیپ و قیافه مهم ترع 

^__^


بیست و یکم اسفند_94

#نکته


۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۶
مـ ـن


دیگه کار از حقیقتا گذشته،، ناموسا هوا سرده..

:|


هجدهم اسفند_94

#زمستونِ از کف رفته


۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۵
مـ ـن


آهااایی شومایی که چندین مدته قرارِ

از شنبه ِ یک هفته ایی رژیم بگیرین..

عیچی خواستم بگم امروز شنبه اس ^__^


 پانزدهم اسفند_94

#شنبه


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۱
مـ ـن

* مآ موندیم تو پآییز..


چهاردهم اسفند_94

#پآییز_چهرازی_نارنجیِ روزگارِ من


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۸
مـ ـن


بدتر از جواب دادنِ « Ok » به یک پیآمِ هزار خطی،

می دونین چیه ؟!

اینکه بت بگه « هر طور راحتی » 

:)


دوم اسفند_94

#نکته


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۵
مـ ـن


حقیقتا مستری که گوشه ایی از صورتش یه خالِ ریز داشته باشه،،

جآش تو دلِ ^__^


* بچسبه به تمومِ نداشته ها


دوم اسفند_94

#آبیِ روزگارِ من


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۳
مـ ـن


گفتم اینا ریختن شعار میدن که چی ؟

که کلی سآل پیش خراب کاری کردن ؟

که آزادی بیان و ارزونی و پول نفت رو خراب کردن !!

بدبختمون کردن و فلآن !!..

 

« تـ ـو رفته ای و بحران نوشیدن چآی بی تو در این خآنه 

مهمترین بحرانِ خاورمیآنه است،

واین احمق ها هنوز سر نفت میجنگند »


نمی دیدمش ولی از زمزمهِ صداش معلوم بود چشآش بغض داره..


بیست و دوم بهمن_94

#شعر_از_پوریا_عالمی #بهمن


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۰
مـ ـن


بوی خاکِ بآرون خورده میده..

:)


 

* بچسبه به خودِ دلبر 💙 

* مآدر میتونه بهترین دلبر بآشه.. بهترین و‌تنهآ ترین.. :)

نوزدهم بهمن_94

#دلبرک_جان_مآدر



۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۷
مـ ـن

شانزدهم بهمن_94

#انسانم_آرزوست


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۳
مـ ـن


میگف پاشدم نگاش کردم.‌.

به اندازه یک عمر ذخیره اش کردم گوشه دلم.‌.

بدونِ حرف داد التماس.. بدونِ گریه آه نفرین..

بدونِ خدافظی..

رفتم که رفتم..

خواستم بپرسم بعدش؟

دیدم داش زیر لب زمزمه میکرد

بعد از سه شنبه ایی که تو رفتی بهار رفت..

آن روز های آبی بی بند و بار رفت.. 


سیزدهم بهمن_94

#شعر_از_احسان_افشاری #بهمن


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۰۷
مـ ـن


حقیقتا مستری

که یقه اسکی مشکی + کت تک + شلوار کتان بپوشه ،

جآش تو دلِ ^__^


نهم بهمن_94


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۰۳
مـ ـن

نهم بهمن_94


۰ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۰۰
مـ ـن

حقیقتا پدر آدم باید اولین مرد زندگیِ آدم باشه.. -__-


دوم بهمن_94



۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۸
مـ ـن

میری که ببینی در نبودت نگرانت میشه ؟

این مثِ این می مونه که آسمونِ اش نباشی

و بهش بگی « مآهِ » من !


دوم بهمن_94


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۷
مـ ـن

اینقدی که من پست های موقت دارم،

شوماها سلول ندارید تو بدنتون :|


هفدهم دی_94


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۵
مـ ـن

آدما میان که برن ..

حواستون هس ؟ :)


هشتم دی_94

#نکته


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۳
مـ ـن

بسوزع پدر بی پولی

که آدم واسه یه قرون دو زار ،

باید جلوی چهارتا آدمِ عقده ایی و بی سواد و نفهم سر خم کنه..

 

* بچسبه به تمومِ ناراحتی ها


چهارم دی_94

#ناراحتی_هاش


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۲
مـ ـن

به نظر من شب یلدا هم باید عیدی بِدن !


یکم دی_94

#یلدا_زمستون


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۱
مـ ـن

یکی از راه های کسبِ انرژی در پایانِ هفته

دوره همی ها با دوستانِ دیوونه تر از خودت

و کلی رقص و غذا و عکس و مسخرع بازیه. تمـ ـآم ^_^


بیست و ششم آذر_94

#خُل_وضع_طوری #اکیپ


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۶
مـ ـن

خب تطیلات هم تموم شد..

شروع میکنیم یک هفته کاری قربتن الی الله  -__- 


بیست و دوم آذر_94


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۱۹
مـ ـن

بویِ پرتقال میداد..

یه اتاق پر از پرتقال و بغل .. 


بیست و یکم آذر_94

#پرتقال

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۸
مـ ـن

رُبانِ قرمز و قیچی بیارید،

میخوام برای بارِ پنجم وبلاگ افتتاح کنم :|


نوزده_آذر _94


۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۶
مـ ـن